اقتصاد کلان چیست ؟
پردیس فناوری کیش – طرح ملی مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت – گروه اقتصاد
( تعریف اقتصاد کلان )
- اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که با کارایی، ساختار، رفتار و تصمیمگیری اقتصاد در سطح کلان سروکار دارد؛ که این شامل اقتصاد ملی، منطقهای و جهانی میشود. اقتصاد کلان و اقتصاد خرد ، یک جفت بخشبندی اقتصادی هستند که توسط رگنر فریش ابداع شدهاست و عمومیترین بخشبندی در اقتصاد هستند.
- اقتصاد کلان به مطالعه شاخصهای تجمعی مثل تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری، درآمد ملی، شاخص قیمت و رابطه متقابل بین بخشهای مختلف اقتصاد به منظور درک بهتر چگونگی عملکرد اقتصاد میپردازد. اقتصاددانان کلان مدلهای اقتصادی را توسعه میبخشند تا ارتباط بین درآمد ملی، تولید، مصرف، بیکاری، تورم، پسانداز، سرمایهگذاری، تجارت بینالملل و مالیه بینالملل را توضیح دهند.
- با اینکه اقتصاد کلان یک زمینه گستردهای برای مطالعه است، دو بخش عمده تحقیقاتی وجود دارد که سمبل نظم است: تلاش برای درک سبب و عواقب نوسان کوتاه مدت در درآمد ملی (چرخه تجاری)، و تلاش برای درک عامل تعیینکننده رشد اقتصادی (افزایش در درآمد ملی) بلند مدت. مدلهای اقتصاد کلان و پیشبینی آنها توسط دولتها برای کمک به توسعه و ارزیابی سیاستهای اقتصادی استفاده میشود.
( تولید و درآمد )
مجموع مقادیر از هرچیزی که یک کشور در یک بازه زمانی مشخص تولید میکند را تولید ملی میگویند. هرچیزی که تولید و فروخته شده مقدار برابری از درآمد را باعث میشود، از این رو تولید و درآمد اکثراً معادل در نظر گرفته میشوند و اغلب قابل معاوضه هستند. تولید میتواند به عنوان درآمد کل اندازهگیری شود یا میتواند از جنبه تولید نشان دادهشود و به عنوان مجموع ارزش کالاهای نهایی و خدمات یا مجموع ارزش افزوده در اقتصاد اندازهگیری شود.
خروجی اقتصاد کلان معمولاً توسط تولید ناخالص داخلی (GDP) یا یکی دیگر از حسابهای ملی اندازهگیری میشود. اقتصاددانان در مطالعه رشد اقتصادی علاقهمند به افزایشهای بلند مدت در تولید هستند. پیشرفت در تکنولوژی، انباشتگی ماشین آلات و دیگر انواع سرمایه و آموزش بهتر و سرمایه انسانی تولید اقتصاد را در طول زمان افزایش خواهد داد. با این حال تولید همواره بطور پیوسته رشد نمیکند، چرخههای تجاری باعث افت در تولید ملی میشوند که به این وضعیت رکود گفته میشود. اقتصاددانان بدنبال آندسته از سیاستهای اقتصادی کلان هستند که مانع سرخوردن اقتصاد به سمت رکودها شود و اقتصاد را به سمت رشد بلند مدت هدایت کند.
( بیکاری )
مقدار بیکاری در یک اقتصاد توسط نرخ بیکاری اندازهگیری میشود. نرخ بیکاری درصد کارگران بدون کار نسبت به کل نیروی کار است. نرخ بیکاری در نیروی کار شامل افرادی میشود که تمایل به پیدا کردن شغل دارند. افرادی که بازنشستهاند، افراد تحت آموزش یا افرادی که از پیدا کردن شغل بعلت کمبود شغل ناامید شدهاند در زمره افراد بیکار قرار نمیگیرند.
بیکاری خود چندین نوع دارد که هرکدام ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شده باشند :
- تئوری بیکاری کلاسیک بیان میکند، بیکاری زمانی اتفاق میافتد که دستمزدها برای کارفرمایان آنقدر بالاست که که کارگر بیشتری استخدام نمیکنند. تئوری مدرن اقتصادی دیگری بیان میکند که دستمزدهای افزایش یافته در واقع بیکاری را به وسیله ایجاد تقاضای بیشتر مصرفکننده کاهش میدهد. با توجه به این تئوریهای جدید، بیکاری در اثر کاهش تقاضا برای کالا و سرویسهای تولید شده توسط کارگران اتفاق میافتد و همچنین این تئوریها بیان میکنند فقط در بازارهایی که سود نهایی بسیار پایین هستند و در بازارهایی که افزایش قیمت کالا و خدمات را تحمل نمیکنند، دستمزدهای بالا باعث بیکاری میشود. همگام با تئوری بیکاری کلاسیک، بیکاری اصطکاکی زمانی اتفاق میافتد که شغلهای خالی مناسب برای کارگر وجود دارد اما بعلت زمانبری جستجو و پیدا کردن این مشاغل اقتصاد به سمت دورهای از بیکاری میرود.
- بیکاری ساختاری دربرگیرنده طیفی از دلایل بیکاری مثل عدم تطابق بین مهارتهای کارگران و مهارت مورد نیاز برای کار، است. بخش اعظمی از بیکاری ساختاری زمانی اتفاق میافتد که اقتصاد در حالگذار است و صنایع و کارگرها متوجه میشوند که مجموعه مهارتهای قبلی آنها دیگر مورد تقاضای اقتصاد نیست. بیکاری ساختاری شبیه بیکاری اصطکاکی است از آن جهت که هردو بازتاب مشکل عدم همگام شدن و وصل شدن کارگران با موقعیتهای شغلی خالی است، اما بیکاری ساختاری زمان مورد نیاز برای تحصیل مهارتهای جدید بعلاوه زمان فرایند جستجو کوتاه مدت را هم پوشش میدهد.
- درحالیکه بعضی از انواع بیکاری صرف نظر از شرایط اقتصاد ممکن است اتفاق بیفتد، بیکاری دورهای زمانی که رشد از حرکت بازمیایستد اتفاق میافتد. قانون اوکان رابطه تجربی میان بیکاری و رشد اقتصادی را نشان میدهد. نسخه اصلی قانون اوکان نشان میدهد ۳ درصد رشد در تولید منجر به ۱درصد کاهش در بیکاری میشود.
( مدل اقتصادی )
مدل رشد : مدل رشد نئوکلاسیک رابرت سولو تبدیل به یک مدل رایج کتب درسی برای تشریح رشد اقتصادی در بلند مدت شدهاست. مدل با تابع تولید آغاز شده و تولید ملی محصول دو عامل معرفی میشود: سرمایه و نیرو کار. مدل سولو فرض میکند که نرخ استفاده از نیروی کار و سرمایه ثابت است، بدون نوسانهایی که معمولاً در بیکاری و استفاده از سرمایه در چرخههای تجاری دیده میشود .
رشد در تولید، یا رشد اقتصادی، فقط به چند علت اتفاق میافتد: افزایش در موجودی سرمایه، جمعیت بیشتر، یا پیشرفت تکنولوژیکی که منجر به تولید بیشتر شود (بهرهوری کل عوامل). رشد در نرخ پسانداز منجر به افزایش موقتی میشود زیرا اقتصاد سرمایه بیشتری ایجاد میکند که به تولید اضافه میکند. اگرچه سرانجام نرخ استهلاک، توسعه سرمایه را محدود میکند: پساندازها صرف جایگزینی سرمایه مستهلک میشوند و پسانداز بیشتری برای توسعه در سرمایه باقی نمیماند. مدل سولو بیان میکند رشد اقتصادی از نظر مقدار تولید بر واحد سرمایه فقط بستگی به پیشرفت تکنولوژیکیای دارد که تولید را بالا میبرد .
در دهههای ۸۰ و ۹۰ تئوری رشد درونزا به رقابت با تئوری رشد نئوکلاسیک برخاست. این مجموعه از مدلها رشد اقتصادی را با عوامل دیگری توضیح میدهد مثل: افزایش بازگشت به مقیاس سرمایه و یادگیری از طریق انجام دادن، که به صورت درونزا بر آنها تأکید شدهاست به جای بهبود تکنولوژیکی برون نگری که در مدل رشد سولو بر آن تأکید شدهاست .