رکود اقتصادی چطور جان انسانها را نجات می دهد.
پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت_گروه پزشکی و سلامت:
پژوهشگران معتقدند در دوران رکود اقتصادی، کار کمتر و بیپولی منجر به خوابیدن و کمتحرکی بیشتر، خوردن غذاهای خانگی و مصرف کمتر نوشیدنیهای مضر و سیگار میشود.
بااینکه طی رکود اقتصادی قبلی، روند سلامتی بدتر شد، اما نرخ مرگومیر با کاهش همراه بود. پژوهشگران قبل از آغاز رکود بزرگ بعدی قصد دارند از رویداد قبلی بیاموزند. دو جامعهشناس به نامهای ویلیام اوگبورن و دوروتی توماس از دانشگاه کلمبیا نیویورک در سال ۱۹۲۲ به بررسی بیش از ۵۰ سال دادههای اقتصادی و مرگومیر ایالات متحده پرداختند و به نتیجهی شگفتآوری رسیدند. برخلاف انتظار آنها، رکود اقتصادی در پیشینهی این کشور ارتباطی با مرگ بیشتر نداشت و برعکسِ این موضوع اتفاق افتاده بود. درواقع انسانهای بیشتری بهخصوص کودکان در زمان رونق اقتصادی جان خود را از دست داده بودند.
حدود یک دهه بعد، دادههای رکود بزرگ که اقتصاد ایالات متحده را در دههی ۱۹۳۰ تحت فشار گذاشته بود، نتیجهای مشابه با پژوهش قبلی را نشان داد. بعد از چندین سال فشار اقتصادی شدید، نرخ مرگومیر به پایینترین سطح رسیده بود. حتی اعداد و ارقام بحران مالی جهانی در اواخر دههی ۲۰۰۰ نیز همین موضوع را تأیید میکرد.خوزه تاپیا گرانادوس، اقتصاددان سلامت در دانشگاه درکسل فیلادلفیا، به این نتیجه رسید که نرخ مرگومیر اروپا در دوران رکود اقتصادی نسبت به قبل از آن، بهشدت کاهش یافته است. این روند حتی در اسپانیا که با نرخ بیکاری ۲۰درصد مواجه بود نیز بهچشم میخورد. او میگوید:
همه منتظر افزایش ناگهانی مرگومیر انسانها بودند، اما برعکس این موضوع اتفاق افتاد. به همان اندازه که همه میدانند سیگارکشیدن برای سلامتی مضر است، شواهد به دست آمده دربارهی رابطهی رکود اقتصادی و کاهش مرگ انسانها نیز واضح بودند.
رالف کاتالانو، پژوهشگر بهداشت عمومی از دانشگاه کالیفرنیا، میگوید:
خب اگر این مسئله صحت دارد، چرا پیشنهاد وقوع رکود اقتصادی نمیدهیم؟
او و سایر پژوهشگران به اطلاعاتی اشاره میکنند که پیامدهای منفی رکود اقتصادی در زندگی مردم نظیر بیماریهای مزمن ناشی از استرس تا مشکلات روحی و روانی و مشکلات مالی را نشان میدهند.
برخی از دانشمندان اجتماعی هشدار میدهند که تأثیرات کوچک سلامتی در میان اکثریت مردم جامعه میتواند بیماری اقلیت مردم را تحتالشعاع قرار دهد و درنتیجه موجب افزایش بیعدالتی سلامتی شود؛ بهعنوان مثال نرخ خودکشی معمولاً در دوران رکود اقتصادی افزایش مییابد. اپیدمی مواد مخدر در ایالات متحده نیز به جمعیتی که بیشترین صدمه را از بحران مالی خورده بودند، آسیب وارد کرد. از آنجا که عامل اصلی مرگومیر در این کشور و سایر نقاط دنیا تغییر کرده و بیشترین سهم به مصرف بیشازحد مواد مخدر و سرطان اختصاص دارد، نشانههایی نیز وجود دارد که الگوی تاریخی بین مرگومیر و چرخههای اقتصادی در دو تا سه دههی گذشته ضعیف شده است.
بااینکه یک دهه از آغاز بحران اقتصادی بزرگ و حدود ۹۰سال از رکود اقتصادی بزرگ میگذرد، پژوهشگران همچنان دربارهی تأثیر اقتصاد بر سلامت عمومی مردم اختلاف نظر دارند؛ اما درسهای این دو واقعه به سیاستگذاران کمک میکند تا خود را برای رکود بعدی آماده کنند که طبق پیشبینی اقتصاددانها احتمالاً اواخر امسال اتفاق میافتد. هارولد پولاک، متخصص سیاست اجتماعی و بهداشت عمومی در دانشگاه شیکاگو ایلینوی، میگوید:
رونق اقتصادی واقعاً برای مردم خوب است یا بد؟ باید بفهمیم چه مزایا و معایبی دارد و سپس مشخص کنیم چطور میتوانیم مزایا را تقویت و معایب و ضررهای آن را به حداقل برسانیم.
کریستوفر روهم، اقتصاددان دانشگاه ویرجینیا در شارلوتسویل، دو دههی گذشته را صرف پژوهش دربارهی رابطهی بین بحران اقتصادی و سلامتی کرده است. زمانیکه او پژوهش خود را آغاز کرد، از ادبیات اوایل قرن بیستم خبر نداشت و از آنجا که متن پژوهش او حالت روایتگونهی واضحی نداشت، بهدست فراموشی سپرده شد. او اطلاعات بیش از یک قرن تاریخ ایالات متحده را بهصورت یک مدل آماری پیچیده درآورد. سپس قبل از وقوع رکود بزرگ، مشابه همکارانش احساس کرد که در محاسبات خود اشتباه کرده است و بههمین دلیل مجدداً به اطلاعات خام نگاهی انداخت؛ اما هیچ مشکلی در کار نبود و نتایج بهدست آمده کاملاً درست و واقعی بود. او و دیگران این نتایج را در شرایط، زمان و کشورهای مختلف تکرار کردند و در هر مورد، سلامت اکثر مردم بهبود یافته بود، درحالیکه تعداد کمی با افت سلامت مواجه شده بودند.
عوامل بالقوهی متعددی در بروز رکود اقتصادی دخیل هستند، یکی از موارد قابل پیشبینی اقتصاد ضعیف، وقایعی است که منجر به بیکاری بیشتر میشود. کارگران باتجربه احتمالاً جزو آندسته از افرادی هستند که حتی در طول رکود هم به شغل خود ادامه میدهند و درنتیجه با کاهش تعداد کارگران، تولید آهستهتر شده و توجه به مسائل ایمنی بیشتر میشود. مردم تمایل کمتری به رانندگی پیدا میکنند و متعاقب آن تصادفات رانندگی کاهش مییابد. با کمشدن تعداد خودرو در خیابانها و جادهها، کیفیت هوا نیز بهتر میشود. مری دیویس، متخصص سیاست زیستمحیطی در دانشگاه توفتس در مدفورد ماساچوست، میگوید:
با افزایش اشتغال، مسائل مربوطبه آن نظیر آلودگی، رونق تجارت و صنعت و تعداد خودروهای خیابانها نیز افزایش مییابد.
ارتباط کیفیت هوا با اقتصاد همچنین مشخص میکند که چرا در پژوهشها، رکود اقتصادی را با کاهش بیماریهای قلبی و عروقی و تنفسی و همینطور مرگومیر نوزادان ارتباط میدهند. پژوهشگران توضیحات دیگری نیز در این رابطه دارند. بیماریهای قلبی و عروقی، علاوهبر آلودگی هوا، ازطریق استرس، رژیم غذایی ناسالم، ورزش نکردن، نوشیدنی الکلی و سیگار کشیدن بدتر میشوند؛ اما در زمان رکود اقتصادی، کار کمتر و بیپولی منجر به خوابیدن و تحرک بیشتر، خوردن غذاهای خانگی و همینطور کمترشدن کارهای استرسزا و نداشتن پول کافی برای خرید نوشیدنیهای مضر و سیگار میشود.
روهم باتوجه به دادههای موجود از سالهای ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۰ دریافت که سیگار کشیدن و افزایش وزن در طول بحرانهای اقتصادی کاهش مییابد؛ درحالیکه فعالیت فیزیکی در اوقات فراغت بیشتر میشود. هنگامیکه اقتصاد ایسلند در سال ۲۰۰۸ سقوط کرد و قیمت کالاهای وارداتی مانند تنباکو و الکل افزایش یافت، مصرف این کالاها کمتر شد. دادههای ایالات متحده از سال ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۸ نشان میداد که بیکاری شوهر بهطور متوسط منجر به کاهش میزان مصرف الکل همسرش (فارغ از وضعیت شغلی او) میشد. براساس پژوهش کاتالانو، حتی افراد شاغلی که ترس از دست دادن شغل خود را دارند نیز میزان مصرف الکل را کاهش میدهند تا کارمند مهمتری بهنظر برسند.
هرچند طبق پژوهشها، افرادی هم هستند که با روشهای ناسالم، خود را با ناامنی اقتصادی وفق میدهند. اگرچه مصرف کلی الکل در طول رکود اقتصادی ایالات متحده در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ با کاهش همراه بود، اما سوءمصرف الکل افزایش داشت. علاوهبراین، پژوهشگران دریافتند که نرخ مصرف موادمخدر در طول رکود بزرگ به بالاترین سطح در جنوب، آپالاشیا و دهکدههای غربی ایالات متحده رسیده بود. سارا برگارد، جامعهشناس دانشگاه میشیگان میگوید:
افرادی که دچار استرس و افسردگی هستند، احتمالاً الکل یا غذاهای نوستالوژی بیشتری مصرف میکنند.
مضرات رکود اقتصادی
برگارد به تأثیرات منفی متعددی که دراثر بیکاری، حقوق ناکافی و از بین رفتن سرمایهگذاریها بهوجود میآید، اذعان دارد و میگوید:
اقتصاددانها تمام تلاش خود را برای نشاندادن تأثیرات مثبت رکود اقتصادی بهکار میبندند؛ اما روانشناسان و جامعهشناسان شغلی این موضوع را نمیپذیرند.
پژوهشی در ماه مارس منتشر شد که رکود اقتصادی بزرگ را با فشار خون بالا و سطح بالای قند خون در آمریکاییها مرتبط میدانست. براساس ۱۴ پژوهشی که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده، از دست دادن شغل منجر به افزایش استرس میشود و پیامدهایی نظیر فشار خون بالا، آرتروز، دیابت، یا اختلالات روانی دارد و این اثرات ممکن است ادامه یابد. افرادی که در ایالات متحده شغلشان و متعاقب آن بیمهی سلامت خود را از دست دادند، احتمالاً کمتر بهدنبال تجدید نسخههای پزشکی یا عکسبرداری میروند که میتواند به مشکلات حادتری نظیر دیابت یا حتی خطر تشخیص دیرهنگام سرطان در سالهای آینده بیانجامد. استرس مزمن ناشی از بیکاری و بیپولی بر سلامت بدن تأثیر منفی دارد و افزایش تورم موجب کاهش ایمنی و تغییر سطح هورمونهای ضروری برای عملکرد طبیعی بدن میشود.
رکود اقتصادی بزرگ ارتباط تنگاتنگی با شیوع بیماریهای عفونی نیز داشت؛ بهعنوان مثال در پی بحران اقتصادی، استخرهایی که کارشان به تعطیلی کشیده شده بود، موجب افزایش سهبرابری ویروس نیل غربی در لارو پشهها در کرنکانتی کالیفرنیا شدند. واکنش بخشی از یونان به بحران اقتصادی که شامل کاهش اسپری پشه و برنامههای تعویض سرنگ میشد، بازگشت بیماری مالاریا و دوبرابر شدن سرایت ایدز را بههمراه داشت.
این پیامدهای سلامتی بهطور مساوی بین کل جمعیت اتفاق نیفتاد. براساس پژوهشهای دانشمندی از دانشگاه متروپولیتن اسلو در بررسی کشورهای اروپایی در دوران رکود بزرگ دریافت که کشورهایی که شاهد کاهش شدید تولید ناخالص داخلی، کاهش بودجهی دولتی برای برنامههای اجتماعی و سایر اقدامات ریاضتی بودند، نابرابری سلامتی حدود ۱۵ درصد افزایش داشت. اکثر اطلاعات موجود با اثرات مثبت یا منفی از کشورهای توسعهیافته بهدست آمده است و اطلاعات چندانی دربارهی تأثیر رکود اقتصادی در کشورهای فقیر و درحال توسعه وجود ندارد.
دانشمندان علوم اجتماعی و متخصصان همهگیرشناس درصدد یافتن ارتباط بین بحران اقتصادی و سلامتی هستند، بهخصوص در ارتباط با اینکه ازدست دادن شغل میتواند برای سلامتی مضر باشد، اما بحران اقتصادی بهطور متوسط برای سلامت فیزیکی مردم جامعه مفید است، هرچند که لزوماً به بهبود سلامت روان نمیانجامد.
افزایش ناامیدی
فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۳ طی مراسم تحلیف خود به مردم آمریکا گفت که مشکلات رایج کشور فقط جنبهی مادی دارند. صحبت او چندان صحیح نبود. همگی بر سر این موضوع اتفاق نظر داشتند که اقتصاد ضعیف برای سلامت روان ضرر دارد و این مسئله بسیار فراتر از امور مادی است. کسی که شغل خود را از دست داده است، با فقدان نقش اجتماعی بزرگی که به او هدف و هویت داده بود، مواجه میشود یا از دست دادن خانه میتواند حس خودارزشی افراد را کاهش دهد. پس بحران اقتصادی فقط به بیپولی ختم نمیشود. برگارد ناامنی شغلی را به افسردگی و نگرانی (حتی در افرادی که بیکاری آنها را تهدید نمیکرد)، مرتبط میداند.
نرخ خودکشی طی رکود اقتصادی افزایش یافت. سیدناستریکر به این موضوع در دهه ۱۹۳۰ اشاره میکند و دیوید استاکلر، اقتصاددان و جامعهشناس سیاسی در دانشگاه بوکونی در میلان ایتالیا، برآورده کرده است که در فاصلهی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰، ایالات متحده با ۴,۷۵۰ مورد خودکشی بیشتر از روندهای پیشبینیشده مواجه بود. اگرچه برخی شواهد نشان میدهند که نوسانات اقتصادی احتمالاً مهمترین عامل خودکشی نبودهاند؛ بهعنوان مثال نرخ خودکشی و مصرف بیشازحد موادمخدر در آمریکا حتی در دوران بعد از رکود نیز افزایش داشت. استاکلر اعتقاد دارد این نرخ صعودی ناشی از روند افزایشی بلندمدتی است که به عواملی نظیر دردسترسبودن اسلحه و موادمخدر مرتبط میشود.
باوجود روند صعودی امید به زندگی در کشورهای با درآمد بالا و مبالغ هنگفتی که آمریکا برای مراقبتهای سلامتی هزینه کرده بود، مراکز مدیریت و پیشگیری بیماری ایالات متحده اعلام کرد که سال ۲۰۱۷، سومین سال پیاپی کاهش امید به زندگی در این کشور بوده است. شاید علت این موضوع را بتوان به کمتوجهی این کشور به تورهای ایمنی اجتماعی (در مقایسه با کشورهای با سلامتی بیشتر) مرتبط دانست. الیزابت برادلی، پژوهشگر بهداشت جهانی و رئیس دانشکده واسار نیویورک، میگوید:
چنانچه هزینهی کمی برای خدمات اجتماعی صرف کنید و مبلغ هنگفتی را به خدمات پزشکی اختصاص دهید، پیامدی که بعد از دههها درپی خواهد داشت، بدترشدن وضعیت سلامتی مردم است.
زمانیکه سوئد و فنلاند با رکود بزرگ مواجه شدند، سرمایهگذاری بسیار زیادی روی بازآموزی کارگران و برنامههایی برای افزایش فرصتهای شغلی کردند و بههمین دلیل افزایش خودکشی در این کشورها مشاهده نشد. درواقع برنامههای یادشده به مردم هدف میداد تا هر روز صبح با امید از خواب بیدار شوند.
رابطهی سلامتی و ثروت
سرمایهگذاری روی ارتقاء سلامتی که در کشورهایی مثل سوئد و فنلاند در طی رکود اقتصادی انجام شد، ازطریق افزایش بهرهوری و کاهش فشار بر رفاه مردم میتواند به احیای اقتصاد کمک کند. تجزیه و تحلیل برنامههای فعالکردن بازار کار در دانمارک نشان داد که در فاصلهی سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵، رقمی معادل ۴۷هزار دلار برای هر کارگر صرفهجویی کرده بود.
رابطهی مشابهی در زمان نیو دیل (برنامه اقتصادی و اجتماعی فرانکلین روزولت رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در فاصلهی سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۸) اتفاق افتاد و از آنجا که این کشور را از رکود خارج کرد، مورد تقدیر قرار گرفت. این برنامهها به مسکن، تغذیه و حمایت در زمینهی مراقبتهای بهداشتی میپرداخت. استاکلر برآورد کرده است، بهازای هر ۱۰۰ دلاری که برای هر نفر در نیو دیل هزینه شد، مرگومیر ناشی از ذاتالریه به ۱۸ نفر در ۱۰۰ هزار نفر، مرگ نوزادان در زمان تولد به ۱۸ نفر در ۱۰۰۰ نفر و خودکشی به ۴ نفر در ۱۰۰ هزار نفر کاهش یافت. بهطورکلی باتوجه به برآوردهای استاکلر، یک دلار سرمایهگذاری در برنامههای بهداشت عمومی میتواند بهاندازهی سه دلار به رشد اقتصادی کمک کند.
بررسی کشورهایی که در بحران مالی سال ۱۹۹۷ آسیا، اقدامات ریاضتی سختگیرانهای اعمال کرده بودند، حاکی از گرسنگی گسترده و شیوع بیماریهای عفونی در تایلند و اندونزی بود و کشور مالزی که در مقابل طلبکاران مقاومت کرد، از این بحران جان سالم بهدر برد و سلامت عمومی مردم تقریباً بدونتغییر باقی ماند. یونان هم در سال ۲۰۱۰ در تلاش برای حل وفصل بدهیهای خود، برنامههای ریاضتی را بهاجرا درآورد و با کاهش مقدار پولی که خرج مردم میکرد، اقتصادش کوچکتر و وضعیت سلامتی بدتر شد و بر افراد جوان و مسن که بیشترین وابستگی را به برنامههای تور ایمنی داشتند، بیشترین تأثیر را گذاشت.
استاکلر باور دارد، افزایش مشکلات سلامتی که در دوران رکود اتفاق میافتد، بیشتر از آنکه با بحران اقتصادی در ارتباط باشد، به واکنش سیاسی دولتها وابسته است. او میگوید:
کاهش بودجهی سلامت عمومی، اشتباهی اقتصادی است؛ هرچند که متأسفانه هدفی راحت برای سیاستگذاران بهشمار میرود.
اقتصاددانها اکنون خبر از رکود اقتصادی دیگری در آیندهی نزدیک میدهند که میتواند شکاف بین فقیر و ثروتمند، سالم و بیمار را افزایش دهد؛ بااینحال پژوهشگران امیدوارند که بحران بعدی، دادههای بیشتری در اختیار آنها قرار دهد و بتوانند ارتباط پیچیدهی چرخهی اقتصادی و سلامتی را بفهمند. آیا سهم زیاد مرگومیر مدرن و افزایش قابلتوجه هزینهی درمان میتواند روند نزولی مرگومیر در دوران بحران اقتصادی را کاهش دهد؟ کدام تورهای ایمنی اجتماعی و سیاستهایی نظیر مواردی که روی دسترسی به الکل، موادمخدر یا اسلحه تأثیر میگذارد، بیشترین محافظت را از سلامت عمومی بهعمل میآورد؟ رهبران کشورها چطور میتوانند ظرفیت جوامعی که با یکدیگر کار میکنند را در طول رکود مدیریت کنند؟ چنین دیدگاههایی میتواند نشاندهندهی راهکارهایی برای بهبود سلامتی در دوران رونق اقتصادی باشد که ازطریق کاهش خطرات مرتبط با سوءمصرف، تصادفات رانندگی یا آلودگی محقق میشود. استاکلر میگوید:
بحثهای زیادی دربارهی خوب یا بد بودن بحران اقتصادی برای سلامتی بهمیان آمده؛ اما اکنون سؤال اصلی این است که چطور میتوانیم در طول بحران اقتصادی از افرادی که در معرض آسیب هستند، محافظت کنیم؟ چه گزینههایی پیش روی ما قرار دارد؟