زادروز فردوسی، استاد سخن

زادروز فردوسی، استاد سخن

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_گروه زبان و ادبیات فارسی

اول بهمن ماه سال 329 هجری شمسی روزی است که در آن ابوالقاسم حسن پور علی طوسی معروف به فردوسی در روستای پاژ در شهرستان از توابع طبران توس در خراسان به دنیا آمد.

حکیم فردوسی شاعر حماسه‌ سرای ایرانی و سراینده شاهنامه، حماسه ملی ایران است. برخی فردوسی را بزرگ‌ ترین سراینده پارسی‌ گو دانسته‌ اند که از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی را حکیم سخن و حکیم طوس گویند.

نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده است. نام کوچک او را در بن‌ مایه‌ های کهن‌ تر «حسن» نیز نوشته‌ اند. پدرش از دهقانان توس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. 

آغاز زندگی وی هم‌ زمان با گونه‌ ای جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سده سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سده چهارم رسید. فردوسی از همان روزگار کودکی بیننده کوشش‌ های مردم پیرامونش برای پاسداری ارزش‌ های دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینه‌ای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سخت‌گام همان راه شد.

فردوسی در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش به دست می آورد، به کسی محتاج نبود؛ اما بتدریج، آن اموال را از دست داد و به تهیدستی گرفتار شد.

وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند گردید و به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید. همین علاقه به داستان های کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. وی  مدتها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستان های شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. 

زادروز فردوسی

بسی رنج بردم بدین سال سی                       عجم زنده کردم بدین پارسی

پی افکندم از نظم کاخی بلند                            که از باد و باران نیابد گزند

بناهای آباد گردد خراب                                    ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی دهقان و دهقان‌زاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و هم‌زمان با جنبش استقلال‌ خواهی و هویت‌ طلبی در میان ایرانیان سپری کرد. شاهان سامانی با پشتیبانی از زبان فارسی، عصری درخشان را برای پرورش زبان و اندیشهٔ ایرانی آماده ساختند و فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همهٔ آنانی است که در سده‌های سوم و چهارم هجری، زبان فارسی را به اوج رساندند و او با بهره‌گیری از آن سرمایه، توانست مطالب خود را چنین درخشان بپردازد.

در نگاهی کلی درباره دانش و آموخته‌ های فردوسی می‌ توان گفت او زبان عربی می‌ دانست، اما در نثر و نظم عرب چیرگی نداشت. او پهلوی‌ خوانی را به‌ طور روان و پیشرفته نمی‌ دانست، اما به‌گونه مقدماتی مفهوم آن را دریافت می‌ کرد. به‌هر روی در شاهنامه هیچ نشانه‌ ای درباره پهلوی‌ دانی او نیست.

آغاز سرودن شاهنامه را بر پایه شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند، اما با مطالعه زندگینامه فردوسی می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌ و چه بسا سرودن داستان‌های شاهنامه را در همان زمان و بر پایه داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده است.

 

شاهنامه پرآوازه‌ ترین سروده فردوسی و یکی از بزرگ‌ ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است.  شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدودا از ۶۰ هزار بیت تشکیل شده و دارای ۳ دوره اساطیری، پهلوانی،  تاریخی است.

فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایه نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ ها به انجام رساند:

سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد به ماه سفندارمذ روز ارد

ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار به نام جهان داور کردگار

این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به ۲۰ سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سالها هم زمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن ۶۵ سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ ای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخش‌ های مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل نمود. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در ۷۱ سالگی فردوسی بوده‌ است:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک همی زیر بیت اندر آرم فلک

ز هجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان داور کردگار

فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود “نکرد اندر این داستانها نگاه” و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی قسمت های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌ کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌ است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را ۸۰ ساله و جای دیگر ۷۶ ساله خوانده‌ است.

 

فردوسی نیز مانند بابک سعی در بازگشت آیین زرتشت و زبان پارسی به ایران داشت. با این تفاوت که فردوسی قصد داشت با قلمش به مردم یادآوری کند که چه بودند و حال چه شدند. او توانست با قلم و سرشت زیبای خود، زبان پارسی را به مردم بازگرداند، اما به دلیل برخی از شعرهایش، مورد خشم خلیفه وقت قرار گرفت. فردوسی و بابک تلاش بسیاری کردند تا به ایرانیان، هویت راستین شان را یادآور شوند. فردوسی تا حدودی موفق بود و توانست با شاهنامه، زبان پارسی را به ایران زمین بازگرداند، ولی بابک نتوانست به هدفش برسد.

هیچ‌کس به اندازه‌ی فردوسی باورمند به خرد و دانش نبوده و تشویق به اندوختن دانش و هنر نکرده است. فردوسی مانند خیام در اشعارش به کوتاهی زندگانی افسوس می‌خورد و بیان حیرانی می‌کند که انسان برای چه آمده‌است و کجا می‌رود و پس از این زندگی چه خواهد شد.

تاریخ وفات فردوسی را بعضی ۴۱۱ و برخی ۴۱۶ هجری قمری نوشته‌اند. وی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند. از زمان دفن فردوسی،  آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ قمری به دستور «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند.

نباشد همی نیک و بد پایدار                    همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی                   همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت                  بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای                تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد                ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن                       که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی                  شبی در جهان شادمان نغنوی